نیما یوشیج و بدر شاکرالسیّاب، دو شاعر نوگرا و متجددند که در عین بُعد مکانى و زمانى، روحیات مشابه و زبان شعرى یکسان دارند؛ هر دو در روستا و دامان طبیعت بزرگ شده اند و براى ادامه تحصیل، وطن و دیار خود را ترک کرده اند. بیان تنهایى و غربت و طبیعت گرایى مشخصه بارز در اشعارشان است. همچنین نوعى رمزگرایى اجتماعى در اشعارشان به چشم م ىخورد، چنان که با الفاظى نمادگونه، دردهاى اجتماعى و سکوت و خفقان دوران استبداد را بیان کرده اند. مقاله حاضر به دنبال پاسخى براى سؤال هاى زیر است:
1. زبان شعر دو شاعر چه تفاو تها و شباه تهایى با هم دارد؟ 2. دلیل روى آوردن دو شاعر به شعر نو چه بوده و از چه زمانى آغاز شده است؟ 3. آیا تجدد و نوگرایى بدرشاکرالسیاب و نیما فقط در شکستن وزن و قالب است؟ 4. بارزترین تصویرپردازى ها در اشعار دو شاعر کدام اند؟